یه فرصت 13 پارت 1

ساخت وبلاگ
هی جو:چه فرقی میکنه؟اون موقع که ازش باردار بودم اون منو نمیخواست..چه برسه که الان حتی نمیتونم بچه دار بشم...هر کاری هم که میکنه از روی ترحمه هارا:راستی میخوام یه چیزی بهت بگم هی جو:چیه بگو؟ هارا:منو و جونگ مین با هم دوست شدیم و بعد کل ماجرا رو براش بعریف کرد هی جو:واقعا برات خوشحالم و بعد همدیگه رو بغل کردن سوهی از پایین داد زد:بیاین دیگه...!دارین چیکار میکنین؟ هارا:پاشو بریم الان سوهی میاد میزنتمون و بعد با هم رفتن پایین .....دو روز گذشت و روز رفتن هی جو رسید توی فرود گاه: هارا وسوهی هی جو رو بعل کردن و از هم خدافظی کردن هی جو:برید دیگه منم دیگه باید سوار هواپیما بشم سوهی:دلم برات تنگ میشه هارا:هیون جونگ میدونه داری میری امریکا؟ سوهی:چرا بایدبهش میگفت؟ هی جو:نه بهش نگفتم...خوب من دیگه میرم. دلم براتون تنگ میشه و بعد رفت به سمت هواپیما توی هواپیما :باید بهش بگم؟بهش زنگ میزنم شماره ی هیون رو گرفت:الو؟منم هیون:چرا زنگ زدی؟گفتی نمیخوای باهام حرف بزنی .الان چی شد؟ هی جو:الانم همون حرف رو میزنم.فقط میخواستم بگم..... -مهماندار صحبت میکنه هواپیما در حال بلند شدن از زمینه لطفا کمر بند هاتون رو ببندید و تلفن همراه خود را خاموش کنید هیون:تو توی هواپیمایی؟کجا داری میری؟ هی جو:فقط زنگ زوم بگم دارم میرم امریکا....از این که باهات اشنا شدم.....خوشحالم اقای کیم و بعد تماس رو قطع کردو موبایلش رو خاموش کرد و اشکاش جاری شد کمپانی هیون: هیون:الو..؟الو...؟هی جو؟ کیوجونگ:چی شده داداش؟ هیون:هی جو......گفت داره میره امریکا جونگ مین:چیییییییییییی؟ولی چرا؟ هیون:نمیدونم! یونگ سنگ:نمیخوای بری دنبالش؟ هیون:اون توی هواپیما بود یونگی:نگفت کی برمیگرده؟ هیون:نگفت...!و بعد بدون این که قیافه ی ناراحت ازش بگیره رفت بیرون هیونگ:کیوجونگ تو از سوهی بپرس...! کیو:باشه الان بهش زنگ میزنم و بعد شماره ی سوهی رو گرفت:الو...؟منم عزیزم سوهی خیلی اروم گفت:اوپا !!!من سر کلاسم باهام چیکار داری؟ کیو:واقعا؟میخوای بعدا زنگ بزنم؟ سوهی:نه بگو...! کیو:هی جو رفته امریکا؟ سوهی:هااااا؟از کجا میدونی؟ کیو:به هیون جونگ زنگ زد سوهی:ایششش.پس بالاخره کار خودشو کرد...!اره اوپا رفته امریکا کیو:تو چرا بهم نگفتی میخواد بره؟ سوهی:چه فرقی میکرد؟اون گفت نمیخواد کسی بدونه مخصوصا هیون جونگ کیو:خوب کی برمیگرده؟ سوهی:دور...خیلی دور.اوپا من باید قطع کنم.معلم داره به سمتم میاد دوست دارم... جونگمین:چی شد؟چی گفت؟ کیو:فکر نمیکنم خیلی زود برگرده جونگی:پس هیون....؟ کیو:مقصر خود هیونه.!نتونست نگهش داره یونگی:منظورت چیه؟ کیو:هی جو خیلی بهش التماس کرد که پیشش بمونه و بهش یه فرصت بده ولی اون مثل همیشه با بیرحمی اونو پس زد هیون نشست توی ماشینش و یه پیام به هیجو داد: موفق باشی .اگه این چیزیه که میخوای من مانعت نمیشم و بعد رفت به سمت خونش روی تخت خوابید و ملافه رو روی سرش کشید کلاس سوهی و هارا تموم شده بود هارا:سوهی کجا بریم؟من خونه حوصلم سر میره ....هی جو هم که نیست سوهی:یه چیزی میگم جنبه داشته باش هارا:چیه بگو سوهی:میای....بریم.....د..ی..س..ک..و؟ هارا:یااااااااااااا.....میزنمتا ....ولی فکر بدی هم نیست بزن بریم... سوهی:با چی بریم؟ هارا:با ماشین هی جو...مگه سوییچش دستت نیست؟ سوهی:دستمه ولی من که رانندگی بلد نیستم .تازه گواهی نامه هم ندارم هارا:من بلدم...گواهینامه نمیخواد که سوهی...باشه پس بریم خونه از اونجا با ماشین هی جو میریم دیسکو هارا:باشه بریم اونا رفتن خونه و لباساشون رو عوض کردن و بعد سوار ماشین شدن که گوشی هارا زنگ خورد هارا:وایسا ببینم کیه...صبر کن..!الو بفرمایید جونگی:منم هارا هارا:اااااا سلام چی شده؟ جونگی:الان کجایی؟ سوهی هی بهش اشاره میکرد که نگو داریم میریم دسکو هارا:چی...؟چی داری میگی سوهی من نمیفهمم سوهی:خاک تو سرت بی شعور جونگی:چی شده؟کجایی تو؟ هارا:کلاسم تموم شده دارم با سوهی میرم دیسکو جونگی:بدون من؟دلت میاد؟ هارا:مگه شماها غیر از کلوپ اختصاصیتون جای دیگه ای هم تشریف میبرید؟ جونگی:بله هم تشریف میارم هم کلی با عشقم میرقصم هارا:ینی باهامون میای؟ جونگی:اره...فقط بگو کجاست؟ هارا:کلوپ دنس یور جونگی:باشه الان میام سوهی:بزنم تو سرت؟ هارا:اااااچرا خوب؟چیکار کردم؟ فن کلاب دابل اسی 2...
ما را در سایت فن کلاب دابل اسی 2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hana hana-park بازدید : 153 تاريخ : جمعه 22 اسفند 1393 ساعت: 3:47