یه فرصت 13 پارت 2

ساخت وبلاگ
سوهی:مگه نگفتم بهش نگو داریم کجا میریم؟ هارا:اهااااا...خوب نفهمیدم سوهی:ایشششششش بمیری هارا:دلت میاد؟؟؟؟؟؟؟ سوهی:معلومه که دلم میاد دلم میخواد بکشمت....میمردی راحت میشدم هارا:اگه به اوپا نگفتم سوهی:چیششش!برو دیگه و بعد هارا حرکت کرد توی راه: سوهی:هییییی داری چیکار میکنی؟کسی دنبالته؟یواش برو...اااامواظب باش هارا:حرف نزن حواسم پرت میشه اتصادف میکنیماااا سوهی:من میخوام پیاده شم....بقیشو با تاکسی میام... هارا به سمتش برگشت و داد زد:یه دو دقیقه ساکت بشینی میرسیم با صدای جیغ سوهی هارا به جلوش نگاه کرد ..یه بچه وسط خیابون بود و هارا هم واسه این که به اون نخوره تا جایی که میتونست فرمون ماشین رو چرخوند و ماشینشون به یه درخت برخورد کرد همه دور ماشینشون جمع شده بودن و صداشون میکردن سوهی چشماشو باز کرد....صورتش زخمی بود و دستش هم خیلی درد میکرد ناگهان به هارا نگاه کرد که بی هوش سرش روی فرمون افتاده بود سوهی:هارا....هارا بیدارشو...یکی زنگ بزنه امبولانس خواهش میکنم توی بیمارستان هارا رو روی برانکاد گذاشته بودن و با عجله اونو به بخش مراقبت های ویژه بردن وسوهی هم که دستش اسیب دیده بود رو بستری کردن پرستار توی اتاق سوهی اومد :خانم این موبایل توی ماشینتون بوده....خیلی وقته داره زنگ میخوره سوهی:دوستم....کسی که رانندگی میکرد اون چطوره؟ پرستار ضربه ی شدیدی به سرش خورده و بعد سرش رو به نشونه ی تاسف تکون داد و از اتاق خارج شد دوباره موبایل سوهی زنگ خورد کیو:الو...؟سوهی کجایین؟ما نیم ساعته توی اون کلوپ منتظر شماییم چرا نمیاید؟ سوهی در حالی که اشک میریخت:اوپا....اوپا....هارا... کیو:چی شده؟تو داری گریه میکنی؟هارا چش شده؟ جونگی:چیه؟هارا چش شده؟چرا نمیان کیوجونگ دستش رو به نشونه ی این که حرف نزن جلوی جونگی گرفت کیو:سوهی با تو ام شماها کجایید؟ سوهی:اوپا ...هارا....ما تصادف کردیم و اون حالش اصلا خوب نیست کیو:چی؟تو کدوم بیمارستان؟ باشه اومدیم جونگی با تعجب به کیو نگاه میکرد کیو:زود باش باید بریم جونگی:چی شده؟نمیان؟ایشششش کیو:اونا توی بیمارستانن زود باش جونگی:چییی؟منظورت چیه؟ کیو:عجله کن و بعد از بار بیرون اومدن وسوار ماشین شدن بیمارستان: دکتر داشت هارا رو معاینه میکرد که جونگی رسید:چی شده؟چه اتفاقی افتاده؟ دکتر:لطفا بیرون منتظر بمونید کیو . جونگی وارد اتاق سوهی شدن سوهی داشت گریه میکرد و کیو کنارش ایستاد:چی شد؟چطور این اتفاق افتاد؟ سوهی بریده بریده گفت؟تقصیر من بود...همش تقصیر من بود کیو:چی داری میگی؟ سوهی:من داشتم غر میزدم که حواسش رو جمع کنه وکه اونم عصبانی شد و کنترول ماشین رو از دست داد جونگی:چی داری میگی؟هارا که گواهینامه نداره سوهی:اره نداره ولی رانندگی بلد بود جونگی داد زد:چرا وقتی هیچ کدوم گواهینامه نداشتید پشت ماشین نشستید؟باید میگفتید بیایم دنبالتون کیو:تو حالت خوبه؟درد داری؟ سوهی:من بهش گفتم دوس دارم بمیره....گفتم اگه بمیره من راحت میشم....من ....نمیخواستم اینجوری بشه کیو سرش رو توی بغلش گرفت و نوازشش کرد:اروم باش عزیزم اون خوب میشه جونگی از اتاق بیرون رفت وجلوی اتاق هارا ایستاد وقتی دکتر اومد بیرون جونگی جلوی راهش رو گرفت:میتونم ببینمش؟ -نه اقا نمیشه.اجازه ی ملاقات نداره جونگی بدون معطلی یه چک پول از جیبش در اورد و به دکتر داد:زیاد طول نمیکشه -باشه ولی خیلی کوتاه دکتر باجونگی وارد اتاق شد و جونگی کنار هارا نشست:هارا...چشماتو باز کن نکنه داری خودتو لوس میکنی؟ هی خله اینا روی من اثر نداره......میزنمتاااا .میدونی چقدر توی دیسکو منتظرت موندم؟من که خر نمیشم ....اگه میخوای ببوسمت پاشو....بیدارشو...مگه قرار نبود بیای دیسکو...پاشوخواهش میکنم.. هارا هیچ عکس العمل نداشت جونگی روی صورتش دست کشید و یه بوسه روی گونش زد:خواهش میکنم....قول میدم دیگه مسخرت نکنم دیگه نزارمت سر کارو نیشگونت نگیرم گابوری من قرار شد همو تنها نزاریم...تو گفتی من دو روزه از دخترا خسته میشم و ولشون میکنم و لی هنوز چند روز نشده تو میخوای ولم کنی؟ هارا دست جونگی رو که توی دستش بود اروم فشار داد جونگی:هارایاااااا!داری بیدارمیشی؟ هارا بعد از چند دقیقه چشماش رو باز کرد:او....اوپا جونگی:اره منم عزیزم.توخوبی؟ هارا:چی شده؟ جونگی:اروم باش عشق من بزار دکتر رو صدا کنم هارا:اوپا....صورتم درد میکنه جونگی نوازشش کرد و گفت :خوب میشی عزیزم و بعد دکتر رو صدا کرد -میشه بیرون منتظرباشید؟ فن کلاب دابل اسی 2...
ما را در سایت فن کلاب دابل اسی 2 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hana hana-park بازدید : 327 تاريخ : دوشنبه 25 اسفند 1393 ساعت: 6:14