کیو سریع در لپ تاب رو بست:داداش کی اومدی؟
هیون:همین الان!چرا عکس هی جو توی اینترنته؟
جونگی:اون الان معرف شده داداش همه جا عکسش هست
یونگ سنگ: جونگ مین ساکت باش
جونگی:چرا؟داداش که الان با تانیا هست مگه نه هیون؟
هیون:اره برام عجیب بود...فقط همین و بعد به سمت اتاقش رفت و بقیه هم هر کدوم رفتن به اتاق خودشون ساعت نزدیک به 10 بود که هیونگ از اتاقش پرید بیرون
هیونگ:اااا راستی سریال داره
یونگی و جونگ مین هم اومدن بیرون
جونگی:واقعا؟چه شبکه ای؟
هیونگ: کی بی اس
جونگی:خوب اینو مثل ادم میگفتی میمردی؟ و بعد ادای هیونگ رو دراورد:ااااا راستی سریال داره
کیو:روشن کن تا ببینیم
همگی جلوی تی وی نشستن و منتظر سریال شدن
بعد از یه عالمه تبلیغ یه برنامه شروع شد
هیونگ:چی؟این که سریال نیست بعد کنترل رو روی میز گذاشت و از جاش بلند شد
جونگی :هم مشغول کانال عوض کردن شد تا به یه شبکه رسید
کیو:وایسا وایسا!
جونگی:ااااا ترسیدم...چیه؟
کیو:اون عکس هی جونیست؟
جونگی:کدوم؟
کیو:اوناهاش...پشت سر مجری
یونگی:اره خودشه
هیون:چیششششش
مجری(بله و حالا قسمتی که همه منتظرش بودید...مهمونای امشب ما.....سون هی جو و دنیل جونز هستن...تشویقشون کنید)
هی جو و دنیل جلوی دوربین اومدن و سلام کردن و بعد نشستن
مجری شروع به سوال پرسیدن کرد:خوب خانم سون گفته شده که خیلی تلاش کردین
هی جو:من اونقدر که تونستم تلاش کردم و به این جا رسیدم
مجری:اقای جونز شما از کی ایشون رو میشناسید؟
دنی:از دوسال پیش ینی زمانی که تازه وارد نیویورک شده بود...اون با خواهرم دوست بود
مجری:شما به عنوان بهترین زوج هنری انتخاب شدید چه حسی دارید؟
دنی:ما دوستای خوبی هستیم و خیلی خوب با هم کنار میایم....
هی جو:بله ما تونستیم به خوبی پنجمین موزیک ویدیو مون رو هم ضبط کنیم و این منو خوشحال میکنه
مجری:خانم سون شما در حال حاضر با کسی هستید؟
هی جو لبخند سردی زدو گفت:نه!راستش من بیشتر از دوساله که با کسی نیستم
مجری:واقعا؟ولی دلیلش چیه؟
هی جو:بهتره نگفته باقی بمونه ....
مجری:ولی مطمعنم همه ی فن هاتون میخوان بدونن
هی جو:خوب راستش گفتنش اذیتم میکنه.من قبلا به یه نفر علاقه داشتم...ولی به یه دلایلی اون منو پس زد.راستش یه اتفاقی برام افتاد که خیلی منو اذیت میکرد و همون اتفاق هم باعث شد بیام نیویورک
مجری:چرا از اون به بعد با کسی نیستید؟
هی جو:نمی خواستم دوباره اون اتفاق تکرار بشه و درضمن من تحت درمان بودم....بعد از این که اومدم نیویورک تصمیم گرفتم به کسی اهمیت ندم و برای خودم زندگی کنم .چون واقعا بعد از اون ماجرا من خیلی داغون بودم و به سختی تونستم فراموشش کنم من خودمو به تمرین مشغول میکردم تا بهش فکر نکنم(اینجا گریش گرفت و دنی اروم اشکاشو پاک کرد)
کیو به هیون نگاه کرد که اشک توی چشماش جمع شده
کیو:داداش خاموشش کن...
جونگی:اااا چرا داریم میبینیم
هیونگ:یاااااا چقدر خوب اینگیلیسی حرف میزنه
کیو:گفتم خاموشش کن
هیون:نه کیو بزار ببینیم
مجری:اقای جونز شما شاهد تمرینات ایشون بودید؟
دنی:بله...!من هروز میدیدم که خیلی سخت تمرین میکنه اون ساعت ها بدون استراحت تمرین میکرد و راستش منم ازش یاد گرفتم
هی جو خندید و گفت:تو که هیچ وقت اندازه ی من تمرین نمیکردی!!!
دنی:هیییی این بی انصافیه
هی جو:راست میگم دیکه...اخه اون اول دنیل از من میترسید و زیاد بهم نزدیک نمیشد ولی دایانا میگفت همین که میفهمه من شروع به تمرین میکنم اونم شروع میکنه ولی وسطش خسته میشه و دیگه ادامه نمیده
دنی:خوب حق داشتم ازت بترسم...راستش یه بار بهش پیشنهاد دوستی دادم....یه جوری زد توی صورتم که جاش هنوز درد میکنه
هیونگ:ایول بابا....
مجری:خانم سون گفتید که یه مدت تحت درمان بودید.مشکلتون چی بود؟حل شده؟
هی جو:نمیتونم بگم چی بوده.ولی اره کاملا حل شده
دنی:ما میخوایم اخر هفته بریم کره....من و دوستامون واقعا مشتاقیم کره رو ببینیم
مجری:شما دوباره برمیگردید نیویورک؟
هی جو:بقیه بر میگردن ولی من نه!میخوام کره بمونم
هیون از جاش بلند شد و از خونه رفت بیرون
کیو:ااااا داداش کجا؟
یونگی تی وی رو خاموش کرد و رفتن دنبال هیون فن کلاب دابل اسی 2...
ما را در سایت فن کلاب دابل اسی 2 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : hana hana-park بازدید : 252 تاريخ : دوشنبه 10 فروردين 1394 ساعت: 5:26